جدول جو
جدول جو

معنی حسن سزائی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن سزائی(حَ سَ نِ سِ)
ابن عبدالله لارنده. وی شیخ زاویۀ صوفیان گلشنی در ادرنه و متخلص به سزائی بود و در 1151 هجری قمری درگذشت. دیوان ترکی دارد. (هدیهالعارفین ج 1 ص 298)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ سَ وا)
ابن هبه الله بن رطبه شیعی محدث و مکنی به ابوعبدالله بود. به خراسان و ری رفت و در رجب 579 هجری قمری 1183/ میلادی درگذشت. (لسان المیزان ج 2 ص 316) (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ)
دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 23هزارگزی شمال باختری دشتیاری و کنار راه مالرو فهرج به قصرقند. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرمسیر مالاریائی. دارای 250 تن سکنه میباشد. بلوچی زبانند. از باران مشروب میشود. محصولات آنجا توت، حبوبات، لبنیات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ میرولدزائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
شاعر ترک. پسر عبدالله موستاری. درگذشتۀ 972 هجری قمری دیوان ترکی دارد. (هدیهالعارفین ج 1 ص 290)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ شَ)
حکیم شرف الدین اصفهانی. درگذشتۀ 1037 هجری قمری رجوع به شفائی و ذریعه ج 9 صص 529- 531 و هدیهالعارفین ج 1 ص 292 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ خُ)
ابن حسین بن مصعب از سران لشکر مأمون عباسی در خراسان بود ویاغی شد و به کرمان رفت، و مأمون او راشکست داد و اسیر کرد و عفو نمود و در ایام واثق در طبرستان 231 هجری قمری درگذشت. (اعلام زرکلی چ 1 ص 224)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن حسین بن اسماعیل حسینی آقائی متخلص به ’فانی’ او راست: توفیقات الهیه. (ذریعه ج 4 ص 500)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ده کوچکی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 120 هزارگزی جنوب باختر ساردوئیه و 5 هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ)
از شعرای آذربایجان است. (دانشمندان آذربایجان بنقل از حدیقه) (ذریعه ج 9 ص 242)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ)
ابن حسین درگزینی، ملقب به حسام الدین همدانی. ساکن قسطنطنیه و متخلص بسحابی شاعر صوفی. درگذشتۀ 971 هجری قمری او راست: تدبیرالاکسیر و جز آن. (هدیهالعارفین ج 1 ص 289)
لغت نامه دهخدا
(حَسَ نِ رِ)
ابن عبدالرحمان رومی قادری متخلص به رضائی در آقسری بزاد و در قسطنطینیه به سال 1071 هجری قمری درگذشت. او راست: تحفهالمنازل و دیوان شعر ومعرفهالطریقه القادریه. (هدیه العارفین ج 1 ص 295)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ابن قحطبۀ طائی. از سرداران معروف آغاز حکومت عباسی بود. در 97 هجری قمری متولد و در 136 هجری قمری از طرف منصور به حکومت ارمنستان منصوب شد و در 140 هجری قمری او را با 70 هزار سوار به ملطیه فرستاد و جنگ تابستانی سال 162 هجری قمری را او اداره کرد و به داخل روم رفت و رومیان لقب ’تنین’ به وی دادند. او در بغداد در 181 هجری قمری درگذشت. (زرکلی چ 1 ص 238). و رجوع به حسن حلبی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن علی خراسانی شاعر. متخلص به سوزی درگذشتۀ 1014 هجری قمری دیوان شعر فارسی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 291)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است به فاصله بیست هزارگزی شرق قریۀ خوگیانی در علاقۀ حکومت درجه 2 ارغستان مربوط به ولایت قندهار که بین 66 درجه و 43 دقیقه و 59 ثانیه طول البلد شرقی و 31 درجه و 33 دقیقه و 54 ثانیه عرض البلد شمالی واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
نوعی برنج خزری
فرهنگ گویش مازندرانی